پلیس در تمام دنیا نماد آرامش و امنیت و در ایران نماد وحشیگری و خشونت/ نیروی افتضاحی خجالت خجالت
به گزارش روزنامه ایران پلیس یک نوجوان ۱۶ ساله را به احتمال «شرب خمر» در یکی از محلات شهر تهران از فاصله ۲۰ سانتیمتری و با شلیک مستقیم گلوله از پای در آورده است.
نیمه شعبان همه خیابانها غرق نور بودند و کوچک و بزرگ برای شب جشن ثانیهشماری میکردند. علی 16 سال بیشتر نداشت و با مینیموتوری که به تازگی خریده بود همراه دوستش راهی فلکه چهارم خزانه شد.
جمعیت زیادی بود. در 100 متری حسینیه قمربنیهاشم و در حاشیه میدان روی موتورش نشست. هیاهویی به پا بود تا این که مأمور موتوری کلانتری 160 خزانه سررسید. «علی» از ترس همراه نداشتن مدارک موتور و نداشتن
گواهینامه به دوستش گفت میخواهد آنجا را ترک کند اما خیلی دیر شده بود و مأمور موتوری خود را به علی رساند. علی و دوستش ترسیده بودند، موتور خاموش بود و نمیتوانستند فرار کنند، آنجا محلهشان بود و همه آنها را میشناختند.
مأمور پلیس در برابر علی 16 ساله ایستاد و با بیان این که پسربچه مشروبات الکلی خورده است وی را بازخواست کرد. «علی» گفت که مست نیست و هنوز حرفهایش تمام نشده بود که مأمور وی را به عقب هل داد و این پسربچه و موتورش روی زمین افتادند.
وقتی دوستان و بچهمحلهای «علی» برای هواخواهی به سمت وی دویدند مأمور پلیس اسلحهاش را به دست گرفت و 2 تیر هوایی شلیک کرد. همه بهتزده شدند. «علی» باز وحشتزده اصرار کرد که گناهی ندارد و مست نیست و از مأمور خواست دست از سرش بردارد. همه دیدند مأمور تپانچهاش را به نزديك علی برد، هیچ کس فکر نمیکرد گلولهای شلیک شود، اما صدای انفجار همه را سر جایشان خشک کرد.
دیگر جشنی در کار نبود، علی نالهکنان روی زمین افتاد و خون اطرافش را رنگی کرد.
اینها ادعاهای کسانی است که سوگند میخورند با چشمان خود چنین صحنه باورنکردنی را دیدهاند و هنوز شوکه هستند…این خبر و داستان بسیار دردناک و متاثر کننده است مخصوصن زمانی که قسمت انتهای این تراژدی را میخوانیم:
بخشی شوهر عمه «علی» نیز با بیان اینکه خودش شاهد این حادثه نبود، گفت: «چیزهایی که شنیدهام از یک نفر نبوده و همه، ماجرا را مشابه تعریف میکنند. مطمئن هستم دروغی در کار نیست، نظریه پزشکی قانونی هم نشان داده هیچ الکلی در خون «علی» نبوده است و واقعاً نمیدانیم این پلیس چرا وی را کشته است.»
شاگردا که بغض در گلو دارد، گفت: ساعت 12 نیمهشب نیمهشعبان بود که مادر «علی» با دلشوره خاصی به من زنگ زد. هنوز از پسرش خبری نداشت، میگفت «علی» میداند من از تنهایی میترسم و دیر به خانه نمیآید و موبایلش هم خاموش است.
من هم نگران شدم یک ساعت بعد بود که انگار به خانهشان زنگ زده و گفته بودند «علی» در بیمارستان آیتالله کاشانی است. من سراغ مادرش رفتم و با هم به بیمارستان رفتیم، باور نمیکردیم که با جسد «علی» روبهرو شویم.
وی افزود: «همه کسانیکه صحنه را دیدهاند استشهادی جمع کرده و تحویل پلیس و دادسرا دادهاند، شکی نداریم که «علی» بیگناه کشته شده و تا آنجایی که من میدانم پلیس حتی اجازه شلیک به قاتل، دزد مسلح و هر مجرم دیگری را اگر وی فرار نکند یا مقابلهای نداشته باشد، ندارد.»
پ.ن: شما فکر کنید اگر این اتفاق در یکی از ایالتهای امریکا افتاده بود رسانه های ایران چه واکنشی نشان میدادند!؟ آیا غیر از این بود که با صرف چندین هزار دلار از جیب مردم بلند بالاترین گزارشها را تهیه و تفسیر میکردند! اگر این اتفاق در بحرین و فلسطین و لبنان بود صدای و سیمای ایران خود را شرحه شرحه نمیکرد!؟ بی شرفی،وقاحت،رذالت و پستی تا به کی و کجا…بی وجدانها